بودا به دهی سفر كرد ...
زنی كه مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد.
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد.
كدخدای دهكده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانهی او نروید !
بودا به كدخدا گفت : یكی از دستانت را به من بده !!!
كدخدا تعجب كرد و یكی از دستانش را در دستان بودا گذاشت.
آنگاه بودا گفت : حالا كف بزن !!!
كدخدا بیشتر تعجب كرد و گفت: هیچ كس نمیتواند با یك دست كف بزند ؟!!
بودا لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این كه مردان دهكده نیز هرزه باشند.
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
ایجاد فضای خالی بین آیکن های پین شده به Taskbar | 0 | 24 | sepide |
پیامک زیبای فلسفی | 0 | 33 | sepide |
اس ام اس تبریک روز نیروی انتظامی | 0 | 29 | sepide |
اس ام اس مهربانی | 0 | 29 | sepide |
پیامکهای عاشقانه | 0 | 28 | sepide |
نحوه ورود به حالت Safe Mode در اندروید | 0 | 21 | tannaz |
اس ام اس پاییزی | 0 | 24 | tannaz |
جوکهای جدید و خنده دار تلگرام (4) | 0 | 25 | tannaz |
اس ام اس تبریک ولادت امام هادی (ع) | 0 | 26 | tannaz |
فک و فامیل داریم باحال و جالب | 0 | 19 | tannaz |
پدر : پسرم دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی؟؟....
عدادی موش آزمایشگاهی رو به استخرآبی انداختند و زمان گرفتن تا ببینن چندساعت دوام میارن، حداکثر زمانی رو که تونستن دوام بیارن 17 دقیقه بود.
سری دوم موشها
...
داستان کوتاه مامان و عمو مجتبی..!!
صدای زنگ تلفن - دخترک گوشی رو بر میداره - سلام . کیه؟
- سلام دختر خوشگلم منم بابایی! مامانی خونه است؟ گوشی رو بده بهش!
- نمیشه!
- چرا؟
- چون با عمو مجتبی رفتن تو اطاق خواب طبقه بالا در رو هم رو خودشون بستن!
بقیه در ادامه مطلب...
داستان کوتاه صورتحساب
جانی ساعت ۲ از محل کارش بیرون آمد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
چند رستوران گرانقیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود :”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”، جانی معطل نکرد و داخل رستوران شد و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست.